زبانم قاصر از گفتن
که یارم آه می آید
که یارم مست از باده
به داغستان می آید
همه هوش و حواسم گشت
سر مست اناالحقش
شفای جان بیمارم
به دردستان می آید
سکوتی سرد و موحش گشت
در دالان مرگستان
بهوش! آندم که عیسی دم
به قبرستان می آید
هله ! یاران که باد صبح
داده مژده وصلت
بنوشان نوش کن صبری
که او با صبر می آید
سلامی چو بوی خوش آشنایی
خوشحال میشم ارتباط وبلاگی خو بی با شما داشته باشم
اگه نظرتون مساعد باشه خوبه!
موفق